مهدی

مهدی جان تا این لحظه 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن دارد

تقدیم به بهترین بابای دنیا


تاریخ : 03 خرداد 1392 - 06:50 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 880 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

مهدی دنیامی

سلام مامانی الهی من فداتشم تو همه دنیای منی الان 2 روزه که اصلا راحت نمیتونی بری دستشویی و شبهام تا ساعت 4 بیداری و صبحهام باز زود بیدار میشی هر کاری که لازم بوده کردم دیگه بدنت به اونام عادت کرده وقتی تو اذیت میشی من میمیرم با هر 1 قطره اشکت دنیام زیر و رو میشه مامانی الهی دورت بگردم میترسم با اینهمه اذیت بدنت ضعیفتر شه تو شدی تموم زندگی منو همه فکر و ذکرم الهی دورت بگردم لااقل روزها بیشتر لالا کن تا خسته نشی فداتشم  کارای رو که دکتر گفته رو منظم انجام میدم و هر کاریم که فکر میکنم خوبه میکنم تا حالت بهتر شی و بتونی راحتتر بری دستشویی .مامانی قربونت برم تو عشقمی و عمرمی و جونمی من واسه خاطر اینکه تو اذیت میشی عذاب میکشم گلکم خواهش میکنم هرچی که مامانی بهت میده بخور تا زودتر خوف خوف شی ورزشهامونم دفعاتشو بیشتر کردم حالا که بدن به تحرک افتاده ایشاللا که زود خوب میشی و راحت میری دستشویی و زود زودم پا میشی و راه میری و راحت میشی مهدی جونم نمیدونم من هیچ کمبودی واست نمیذارم اما باز هر کاری که میکنم حس میکنم کمه و حس میکنم باید بیشتر بیشتر ش کنم من واست جونمو میدم هرکاری که ازم میاد برات میکنم تو هم پسمل جیگری باشو مامانی رو دوستداشته باش باشه گلم؟مهدی جونم امروز دیگه ایشاللا شکمت نرم میشه و تو هم راحت لالا میکنی دیگه اون بلورهای الماس چشاتو هدر نمیدی قربون ثانیه به ثانیه ی نفست هزارتا بوووووووووووووووووووووووووووووووس واسه تو که تپش قلب مامانی .


تاریخ : 02 خرداد 1392 - 19:37 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 744 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

دعای امشب(نماز آقا امام زمان)

سلام پسر گلم ایشاللا الان وقتی که داری این نوشته رو میخونی بزرگ شدی و واسه خودت مرد بزرگی شدی مامانی الهی من فداتشم امشب 1392/2/31 برای اولین بار نماز آقا امام زمان خوندم از همین جا از بابابذرگ طاها جون بی نهایت تشکر میکنم که این نماز رو به من یاد داد تا برای گل پسرم بخونم

تپش قلب الان و امشب یه حال و هوای دیگه ای دارم دلم یه جوریه یه حس عجیبی دارم حس خوبیه امشب کلی دعا کردم و گریه کردم  گریه کردمو از خدا و آقا امام زمان شفاعت برای پسر گلم خواستم پسرم انقدر گریه کردم که صدام گرفته بابای میگفت چرا اینهمه گریه کردی ولی من که دست خودم نبود دست دلم بود بی اختیار وقتی نماز تموم شد گریه کردم زبونم بند اومده بود نمیتونستم چیزی بگم ولی یه دفعه شروع کردم به دعا و خواهش و تمنا خواهش از اونی که آفریدگار زمین و زمانه  طلب کمک از اونی که منجی عالم بشریته از خدا و امام زمان .....

انقدر صداشون کردم و گریه کردمو خواهش که مطمنم صدامو شنیدن کیخواستم صدامو بشنون و با شفاعت و سلامتی تو جوابمو بدن .

معجزه .معجزه واسه اونی که بالا سر همه ست چیزی نیست امیدوارم خدا و امام زمان(عج)صدای من بنده ی حقیرشونو شنیده باشن و حاجتمو روا کنن .

مهدی من عاشقتم.عشقمی.عمرمی.همه زندگیمو هستیمی.تپش قلبمی ایشاللا به همین زودی دعاهای من برآورده میشه و منم نذرمو ادا میکنم  تو صحیحو سالم بدون نیاز به کسی مانند کوهی استوار روی جفت پاهای کوچولوت میاستی و راه میری و دیگه تا ابد هیچ وقت تشنج نمیکنی و شروع میکنی با اون زبون شیرینت با مامانی به حرف زدن به امید اون روز که ایشاللا دور نیست و نزدیک هم هست آمین.

                                                      تو نفس منی .هرکی که میخونه از ته ته دلش دعا کنه دعام برآورده شه و بگه آمین.


تاریخ : 01 خرداد 1392 - 09:28 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 972 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر

نفس مامان

پسر گلم عشقم هر روز بزرگ و بزرگتر میشی و هر روز کارای جدیدی یاد میگیری و منو بابایی رو کلی خوشحال میکنی وقتی بزرگ شدنتو قویتر شدنتو میبینم دنیا مال من میشه .نمیدونی وقتی میبینم که با اون معصومیت نازتو چشای مهربونت به من نگاه میکنی و همش سعی و تلاش میکنی تا زودتر پاشی و زودتر حرف بزنی انگاری که کلی انرژی مثبت به من میدی .نفسم تو همه ی دنیای منی و عشق منی من واسه خاطر تو حاظرم بی هیچ دنگی جونمو بدم بهت مامانی پارسال از دانشگاه قبول شد ولی به خاطر فرشته چوچولوی مثل تو تصمیم گرفت تا 1 سال نره دانشگاه ولی گلکم امسالم نمیشه که برم دانشگاه چون میخوام که با تو و کنار تو باشم و هر کاری که میتونم واسه خوبتر و خوبتر و بهتر و بهتر شدنت بکنم میدونی واسه من دانشگاه رفتن خیلی مهم بود به اندازه ای که قابل تصور نیست با بهترین رتبه 2 رقمی هم از دانشگاه قبول شدم ولی با بودن تو و حس هر ثانیه از نفس تو اینو فهمیدم که مهمتر  از تو و عزیزتر از تو هیچ چیزی تو این دنیا نیست میدونی عسلکم بعضی موقه ها بابای حسودیش میشه و میگه تو دیگه منو به اندازه ثابق دوست نداری و کمتر دوستمداری همه میگن کل زندگی تو شده مهدی مهدی مهدی ولی هیچ کس نمیدونه که ت خود خود زندگی منی راستشو بگم بابای حق داره من تو رو از همه بیشتر دوستدارم و عاشقتم  حتی بیشتر از بابایی الان تو شدی تمام زندگی مامانی تو هستی امید و دلیل زنده بودنم پس بابای حق داره حسودی کنه ولی غافل از اینکه من چون عاشق بابای هستم دیوانه وار عاشق تو هستم تو هدیه ی خدای از طرف بابای به مامان تو خود  بابای برای من پس من هنوزم که هنوز عاشق بابای هستم و میمیرم براش ولی بافرق اینکه الان دیوتانه وار عاشق تو هستم و توی که در اولویت اولی میدونی جیگرم بعضی ها فکر میکنن چون من آرایش میکنم و خوش تیپ میپوشم و به خودم میرسمو همیشه میخندم بی خیال توهستم ولی نه به امام زمان اونجوری نیست اگه من اینکارارو میکنم فقط  فقط واسه خاطر تو روحیه ی تو هست فداتشم من همهی حرفهارو تحمل میکنم به عشق سلامتی و بزرگ شدنت مهدی جون مامان عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقت یه دنیا که حد و اندازه نداره بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس تپش قلبمی.


تاریخ : 31 اردیبهشت 1392 - 19:40 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 1084 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

عشقم حموم کرده

نفسم الهی من فداتشم دیگه بزرگ شدی و واسه خودت مردی شدی ها جیگرم .

امروز صبح رفتیم حموم همیشه توحموم کلی گریه میکردی و مامانی رو میترسوندی ولی امروز اصلا گریه نکردی خندیدی و با اسباب بازیت بازی کردی قربونت برم عشقم

جیگر مامان موقه ی که از حموم میومدیم بیرون با اون چشای قشنگتو نگاه نازت همچین نگاهم میکردی و میخنددی که دنیا مال من شد ای کاش همیشه اینجوری حموم کنی و گریه نکنی و فقط بخندی ایشاللا همیشه لبای عسلت خندون باشه گلکم

النم مثل فرشته های ناز آسمونی لالا کردی خوب بخوابی زندگیم.


تاریخ : 30 اردیبهشت 1392 - 19:42 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 1084 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

الهی من بمیرم مامانی

مامانی بمیرم الهی مهدی جونم من طاقت دیدن 1قطره اشک تو رو ندارم وقتی تو گریه میکنی من دیونه میشم و میمیرم 

مهدی جونم باز نمیتونستی راحت بری دستشویی و کلی  گریه کردی منم داشتم با دیدن اشکهاتو ششنیدن صدای گریه ات دیونه میشدم مامان فداتشه آخه چرا نمیتونی بری دستشویی؟آخه منکه هر چی که دکتر میگه و هرکاری که میدونم میکنم تا تو راحت باشی آخه چرا؟

مامانی همچین گریه میکردی که صورتت و لبای عسلت سیاه شده بود خیلی منو خانم جونو ترسوندی درد و بلات به جونم آخه دیگه چیکار کنم و چی بدم تا بتونی راحت باشی هااااااان ؟مامانی من نمیتونم عذاب تو رو ببینم فداتشم عشقم.


تاریخ : 29 اردیبهشت 1392 - 23:48 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 981 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

مامانی فدای شکمت

مامانی فدات شه الهی امروز انقدر خوشحالم کردی که میخواستم هامت کنم قبلا واست شیر خرما و... که دست میکردماصلا نمیخوردی ولی امرزو واست شیر خرما درست کردم و یکمم گردو بهش زدم انقدر خوشت اومده بود که وقتی طول میکشید بهت بدم گریه میکردی چون تیکه های خرما و گردو از سر شیشه شیرت نمیرفت سرشو گشاد کردم توهم انقدر شیرین به خورن ادامه دادی که من دلم میخواست بخورمت همونجوری که داشتی شیرخرماتو میخوردی لالا کردی وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای که مامان دیونته الهی من فداتشم نوش جانت و خوابای شیرین ببینی عمرررررررررررررررررررررررررمی بوسی بوسییییییییییییییییییییییییییی.


تاریخ : 29 اردیبهشت 1392 - 20:19 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 785 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

بابای مهربونم


تاریخ : 29 اردیبهشت 1392 - 04:27 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 723 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

مهدی جونم وااااااااااای از دست بابای؟

وااااااااااااااااااااااااایییییییییییی از دست بابایت مهدی جونم عشقم هرچی من به بابای میگم آهسته رانندگی کن کو گوش شنوا پیش منو تو آهسته رانندگی میکنه ولی وقتی ما نیستیم خیلی پر سرعت میرونه تو بگو با این بابای چیکار کنیم هان مامانم؟

آخه میدونی دیروز وقتی که بابای از سر کار بر میگشت خونه یه ماشین که خلاف راه خودش میومده بدجور زده به ماشینمون و جولوی ماشنیمون بدجور خراب شده البته سرعت باباییم خیلی بالا بوده ها انقدر عصبی شده بودم که میگفتم از فردا نمیخواد ماشینو ببری ولی بازم دلم نیومد مامانی زود زود بزرگ شو تا بابایی دیگه این همه پر سرعتی نکنه آخه پیشه تو به خاطر تو آهسته رانندگی میکنه وقتی تو بزرگ بشی واسه خاطر تو هم که شده لین عادت بد و میذاره کنار فرشته ی نازم من خیلی نگران بابایی میشم خدا کنه به حرفم گوش بده و دیگه پر سرعتی نکنه و منم تا بابایی بیاد از نگرانی دق نکنم آخه من عاشق توو بابایی هستم جز شما و عشق شما که چیزی ندارم فداتشم خدا سایه بابا رو از سر ما کم نکنه آمین. و تو رو هم همیشه سالم و سلامت نگهداره ایشاللا.


تاریخ : 28 اردیبهشت 1392 - 18:36 | توسط : مامان مهدی | بازدید : 895 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر