مهدی جونم عشق مامان بابت این چند روز ازت خیلی معذرت میخوام که نتونستم بیام و مطلب بنویسم آخه عشقم قربونت برم مامانی سرش به تو و ورزشهامونو کارهایه روزمرمون گرم بود و از طرفیم دنبال خونه آخه میدونی از موقه ای که تو مریض شده بودی دیگه خانم جون اینا نذاشتن ما تنها بمونییم و اسباب کشی کردیم اومدییم پیش خانم جون اینا ولی دیگه خدارو شکر تو هر روز بهتر از دیروز میشی مامانیم دیگه ترسی از تنهایی نداره که نکنه خدای ناکرده اتفاقی واست بیافته دیگه خیالم راحته و امیدوارم که تا آخر تابستون امسال خوب خوب خوب میشی و دنیا رو به مامانی هدیه میدی عشقم هنوز یه خونه خوب پیدا نکردییم تو این مدتم کلی گشتییم ولی هنوزم جایی که من خوشم بیاد و احساس راحتی کنیمو پیدا نکردییم ولی همه اسبابهامونو جمعو جور کردییم مامانی خونه یه جوری شده آدم احساس خفگی میکنه ولی تو این مدت نذاشتم آب تو دلت تکون بخوره و احساس ناراحتی کنی عشق مامان مانی رو واسه اینکه سرش تو این مدت شلوغ بوده ببخش ولی بهت قول قول میدم به محض اسباب کشی بیشتر از سابق بیامو برات از خودمونو از پیشرفتهاتو از عشقمون بنویسم .
دوستای گلم:از اینکه تو این مدت نتونستم بهتون سر بزنم یا نتونستم وبلاگ عشقمو apdeit کنم از همتون معذرت میخوام چون سرم خیلی شلوغ بود از طرفی باید دنبال خونه باشییمو از طرفییم باید برنامه های مهدی به هم نخوره سرم کلی شلوغ بود ولی دیگه قول میدم هرچقدرم سرم شلوغ باشه هرروز بیام و بتون سر بزنمو از نفسمو کاراش براتون بگم حتی بیشتر از سابق.