وااااااااااااااااااااااااایییییییییییی از دست بابایت مهدی جونم عشقم هرچی من به بابای میگم آهسته رانندگی کن کو گوش شنوا پیش منو تو آهسته رانندگی میکنه ولی وقتی ما نیستیم خیلی پر سرعت میرونه تو بگو با این بابای چیکار کنیم هان مامانم؟
آخه میدونی دیروز وقتی که بابای از سر کار بر میگشت خونه یه ماشین که خلاف راه خودش میومده بدجور زده به ماشینمون و جولوی ماشنیمون بدجور خراب شده البته سرعت باباییم خیلی بالا بوده ها انقدر عصبی شده بودم که میگفتم از فردا نمیخواد ماشینو ببری ولی بازم دلم نیومد مامانی زود زود بزرگ شو تا بابایی دیگه این همه پر سرعتی نکنه آخه پیشه تو به خاطر تو آهسته رانندگی میکنه وقتی تو بزرگ بشی واسه خاطر تو هم که شده لین عادت بد و میذاره کنار فرشته ی نازم من خیلی نگران بابایی میشم خدا کنه به حرفم گوش بده و دیگه پر سرعتی نکنه و منم تا بابایی بیاد از نگرانی دق نکنم آخه من عاشق توو بابایی هستم جز شما و عشق شما که چیزی ندارم فداتشم خدا سایه بابا رو از سر ما کم نکنه آمین. و تو رو هم همیشه سالم و سلامت نگهداره ایشاللا.